نقش دولت هاي دست نشانده عرب در شکل گيري کيان غاصب (1)


 






 

گفت و گو با استاد انيس نقاش مسئول شبکه پژوهشي و اطلاع رساني امان در بيروت
درآمد
 

نقش گروه هاي صهيونيستي خدمتگزار و دولت هاي خدمتگذار به وضوح در دانشنامه هشت جلدي «يهود و يهوديت و صهيونيسم» که مرحوم پرفسور عبدالوهاب المسيري نويسنده مصري آن را نوشته تشريح شده است . البته منظور نويسنده از بکارگيري واژه «خدمت گذاري» خدمت طيف هاي ياد شده به جوامع انساني و تلاش براي برقراري عدالت اجتماعي در جهان نيست. چه فلسفه پيدايش رژيم صهيونيستي و ساير رژيم هاي دست نشانده عرب در خاور ميانه، بر مبناي خدمت گذاري به منافع گوناگون استکبار جهاني استوار بوده است. شاهد ياران به منظور آگاهي خوانندگان از نقش گروه ها و دولت هاي خدمتگذار در تأمين منافع قدرت هاي استکباري و غربي به گفت و گو با استاد انيس نقاش پژوهشگر لبناني نشسته است که با هم مي خوانيم:

گفت و گو را با اين پرسش آغاز مي کنيم که شهيد شيخ عز الدين القسام چه جايگاهي در مبارزات کنوني ملت فلسطين دارد؟
 

چنانچه به نقشه جغرافياي سياسي کنوني خاورميانه نگاه کنيم، ملاحظه خواهيم کرد که شيخ عز الدين القسام فلسطيني نبوده است. ايشان يک شهروند سوري بوده که به فلسطين هجرت کرده است.اما در زماني که ايشان مي زيسته، مرزهاي جغرافيايي ميان سوريه و فلسطين يا لبنان وجود نداشته است. اين منطقه به سرزمين سوريه بزرگ شهرت داشت و مردم اين سرزمين به راحتي بين سوريه و لبنان و فلسطين و اردن رفت و آمد مي کردند . مرزبندي ميان اين کشورها در پرتو موافقتنامه اي که ميان سايکس انگليسي و بيکوفرانسوي پس از فروپاشي دولت عثماني ترسيم شد، و مرزهاي «سايکس- بيکو» شناخته شد.
هنگامي که توطئه انگليسي ها براي واگذاري سرزمين فلسطين به يهوديان آشکار شد ، شخصيت هاي زيادي براي جهاد به فلسطين عزيمت کردند . افزون بر شهيد عز الدين القسام، آقاي معروف سعد يکي از شخصيت هاي شهر صيدا در جنوب لبنان بود که به فلسطين هجرت کرد . تعدادي از شخصيت هاي عراقي و سوري ديگري هم به فلسطين هجرت کردند. اين حرکت نشان مي دهد که ملت هاي منطقه مرزهاي جغرافيايي ساختگي را به رسميت نشناختند و سرزمين فلسطين را متعلق به خودشان مي دانستند.
از سوي ديگر ملت فلسطين دفاع از اين سرزمين را وظيفه همه مسلمانان و اعراب مي دانست. زيرا فلسطين بخشي جدا ناپذير از جهان اسلام است. ولي استعمارگران انگليسي و فرانسوي که بر دولت پهناور عثماني چيره شدند، ملت هاي مسلمان منطقه را از يکديگر جدا کردند. ملت فلسطين در آن مرحله هنوز به اين سطح نرسيده بود که بتنهايي بتواند در مقابل طرح انگليسي ها و صهيونيست ها ايستادگي کند. از سوي ديگر شکست ارتش هاي عرب در جنگ سال 1948ملت فلسطين را به شدت غافلگير کرد. همچنانکه شکست رژيم هاي مترقي عرب به رهبري جمال عبدالناصر رئيس جمهوري فقيد مصر و حزب بعث سوريه در جنگ ژوئن سال 1967ملت فلسطين را دوباره غافلگير کرد.
لذا عز الدين القسام به عنوان نماد معنوي مبارزات اعراب فراتر از مرزهاي فلسطين مي انديشيد و توانست با حرکت و راهکار اسلامي و ديني خود، مسلمانان غير فلسطيني را نيز جذب اين جنبش کند. چرا که او فلسطيني تبار نبوده و داوطلبانه رهبري جهاد در فلسطين را برعهده گرفته بود. او بر مبناي اعتقادات مارکسيستي و ناسيوناليستي به فلسطين هجرت نکرد. بلکه به عنوان يک مسلمان متعهد و مؤمن براي دفاع از سرزمين مقدس فلسطين هجرت کرد . بنابراين شخصيت نمادين القسام دو بعد دارد. يک بعد آن فرامليتي است و سرچشمه آن خارج از فلسطين قرار دارد و بعد دوم آن اسلامي است، که جهاد مسلحانه را تنها راه آزادي فلسطين دانست و در اين مسير گام برداشت.
نکته ديگر اين است که القسام به تنهايي به فلسطين هجرت نکرد. داوطلبان زيادي را همراه خود به فلسطين برد و ديري نپائيد که فرماندهي نيروهاي عرب داوطلب جهاد بر ضد اشغالگران انگليسي را برعهده گرفت.
از زمان ترسيم مرزهاي فلسطين توسط استعمارگران و ورود موج مهاجران يهودي به اين سرزمين، اعراب و مسلمانان همچنان با بحران فلسطين مواجه هستند. برخي افراد از ابعاد خطر صهيونيسم بر همه اعراب و مسلمانان و همه انسانيت آگاهند. به طور مثال نظر خواهي هايي که در پي حمله رژيم صهيونيستي به غزه در کشورهاي اروپايي به عمل آمد، نشان داد که حدود 70درصد مردم اروپا، اسرائيل را رژيمي متجاوز و خطري بر امنيت جهاني ياد کردند.
هم اينک مردم دنيا آگاه شده اند که اسرائيل عامل تهيد امنيت آنان است و اين خطر به فلسطيني ها و اعراب و مسلمانان محدود نمي باشد. براين اساس وظيفه ماست که شهيد عز الدين القسام را نماد مبارزات حق جويانه ملت فلسطين و اعراب و مسلمان معرفي کنيم و همه امکانات اعراب ومسلمانان را به سوي تلاش براي آزادي فلسطين بسيج نمائيم. شايسته است ابعاد ايماني و الهي و اسلامي راهکار القسام را بيان کنيم. لازم است جلوه هاي مقدس اين مبارزه آشکار گردانيم.

غربي ها و جنبش صهيونيستي براي تصرف سرزمين فلسطين، جنگ رواني وسيعي براه انداختند. بفرمائيد که نقش نخبگان و رسانه هاي اطلاع رساني آن مرحله چگونه بوده است؟
 

برخي از انديشمندان و نخبگان عرب زود هنگام خطر صهيونيسم را شناخته بودند. البته فلسطيني ها اين خطر را حس کرده و با چشمان خود مي ديدند. مراحل گام به گام تصرف سرزمين فلسطين را مشاهده مي کردند. انتوان سعاده بنيانگذار حزب سوري قومي اجتماعي لبنان عمق اين خطر را شناخته بود. ميشال شيحا يکي ديگر از انديشمندان لبناني خطر صهيونيسم را درک کرده بود. حاج امين الحسيني، مفتي فلسطين نيز ميزان خطر صهيونيست ها را شناخته بود و همواره اعراب را نسبت به اين خطر برحذر مي داشت.
به موازات هشدارهاي انديشمندان و نخبگان عرب، رژيم هاي سياسي بر اساس موافقتنامه «سايکس- بيکو» در جهان عرب شکل مي گرفتند. اولين مشکل ملت هاي منطقه اين بود که رژيم هاي ساختگي توسط قدرت هاي غربي قارچ گونه در خاور ميانه مي روئيدند . امروزه که درباره مشکلات ملت فلسطين بحث مي کنيم نبايد اين مشکل اساسي را فراموش کنيم که استعمارگران غربي رژيم هايي را پيرامون فلسطين به وجود آوردند که وظيفه داشتند با استعمارگران و جنبش صهيونيستي براي برپايي کيان غاصب در فلسطين همکاري نمايند. اين رژيم هاي ساختگي در پي فروپاشي دولت عثماني و در نتيجه موافقتنامه «سايکس-بيکو» توسط غربي ها ايجاد شده بودند. هيچ رژيمي که به انگليسي ها يا فرانسوي ها ارتباط نداشته بود در خاور ميانه وجود نداشت. مکانيزم اين رژيم ها براي نجات فلسطين بسيار ضعيف يا توطئه آميز بود.

منظورتان همه رژيم هاي عرب دست نشانده بودند ؟
 

از شريف حسين امير پيشين حجاز و فرزندان او فيصل اول و فيصل دو م پادشاهان سوريه و عراق گرفته تا ملک فاروق پادشاه مصر و دولت نوپاي لبنان، هيچ يک از اين رژيم ها نمي توانست از چارچوب دستورات استعمارگران فرانسوي و انگليسي خارج شود. ملک عبدالله اول پادشاه اردن نيز هرگز اراده ي مستقلي نداشت. زيرا کشور اردن با تصميم انگليسي ها شکل گرفته بود . ملک فيصل پسر شريف حسين که مدتي در سوريه پادشاهي کرد اجازه نداشت پا را فراتر از گليم خود دراز کند. لذا رژيم هاي پيرامون فلسطين نقش بسزايي در بروز بحران فلسطين داشتند. در چنين شرايط دشواري شهيد عزالدين القسام هيچ اميدي به اين رژيم ها نداشت و فقط به توده مردم مسلمان و فلسطيني تکيه کرد.
امروزه ملت هاي منطقه همچنان از رژيم هاي دست نشانده پيرامون فلسطين رنج مي برند که ملاحظات و معادلات غربي ها را رعايت مي کنند. اين رژيمها همواره متحد قدرت هاي غربي هستند. در حالي که توده مردم هيچ ارتباطي به اين رژيم ها و به معادلات سياسي غربي ها ندارند. جنبش هاي مقاوم و رزمندگان مقاومت اسلامي در لبنان و فلسطين از درون توده مردم برانگيخته شده اند.

در دوران قيموميت انگليس برفلسطين، تعدادي احزاب و گروه هاي ملي گراي فلسطيني فعاليت داشتند. اين احزاب چه نقشي در مبارزا ت ملت فلسطين داشتند.؟
 

در آن مرحله احزاب زيادي به وجود آمدند که برخي شان به طور آشکار با انگليسي ها ارتباط داشتند و برخي مستقل عمل مي کردند. به طور مثال حزب کمونيست فلسطين که به اتحاد جنبش کارگري جهان اعتقاد داشت با حزب کمونيست وابسته به صهيونيست ها همکاري مي کرد. اتحاديه کارگران فلسطين با اتحاديه کارگران صهيونيست ائتلاف برقرار کرده بود.اتحاد جماهير شوروي هم اولين کشوري بودکه اسرائيل را برسميت شناخت. به چه دليل؟به اين دليل که اسرائيل را يک کيان سوسياليست در منطقه مي دانست. درون حزب کمونيست شوروي نيز يهودياني وجود داشتند که از کمونيست هاي صهيونيست در فلسطين پشتيباني به عمل مي آوردند. زيرا صهيونيست ها در دوران زمينه سازي برپايي اسرائيل، مزارع گروهي و مراکز صنعتي و توليدي مانند مزارع شوروي و کشورهاي بلوک شرق ايجاد کرده بودند. در نتيجه اين موضع شوروي، بسياري از احزاب کمونيست در جهان عرب در بحران فلسطين موضع بيطرفي به خود گرفتند. احزاب کمونيست جهان منکر موجوديت صهيونيسم در فلسطين نبودند، ولي اين بحران را يک رويارويي طبقاتي عنوان مي کردند.
در شرايطي که بيگانگان نقشه هاي سياسي و جغرافيايي منطقه را از نو ترسيم مي کردند، احزاب ناسيوناليست عرب هم که به تازگي شکل گرفته بودند، هويت ناسيوناليستي خود را جستجو مي کردند. به تعبير روشنتر، زماني که فرانسوي ها و انگليسي ها از وحدت اعراب جلوگيري مي کردند، احزاب ناسيوناليست در صحنه ظهور کردند و شعارهاي وحدت گرايانه سردادند. اما در آن هنگام اتحاديه عرب شکل گرفت که در بند اول اساسنامه آن تصريح شده که رژيم هاي عرب موظفند به مرزهاي يکديگر احترام قائل باشند. کدام مرز؟مرزهايي که مستر سايکس و مسيو بيکو آن را ترسيم کرده بودند. برسميت شناختن مرزهاي ساختگي، اولين بندي بود که انگليسي ها و فرانسوي ها بر اتحاديه عرب تحميل کردند و از رژيم هاي عرب خواستند براي اين مرزها احترام قائل باشند . اين نشان مي دهد که اتحاديه عرب به منظور پاسداري از منافع و دستاوردهاي استعمارگران غربي تشکيل شده است. لذا هدف اصلي اتحاديه عرب متحد نمودن ملت هاي عرب نبوده است. بلکه هدف اصلي آن تداوم پراکندگي و تجزيه اعراب بوده است. انگليس و فرانسه که نقشه جغرافيايي و سياسي منطقه را ترسيم کرده بودند تحويل اتحاديه عرب دادند تا پاسدار اين مرزها باشد. اروپايي ها نه فقط نقشه هاي جغرافيايي لبنان، سوريه، اردن هاشمي و عراق را ترسيم کردند بلکه نقشه سرزمين فلسطين را نيز به عنوان سرزمين يهود و پايگاه دولت آينده يهود ترسيم کردند. غربي ها به رژيم هاي دست نشانده عرب گفتند حال که نقشه سياسي و جغرافيايي خاورميانه را ترسيم کرده ايم، اجازه داريم يک کيان مستقل براي يهود در اين منطقه ايجاد کنيم . برخي رژيم ها مانند اردن هاشمي و عربستان سعودي که به خوبي مي دانند موجوديت آن ها مديون اراده انگليسي هاست به طور ضمني نقش انگليس را در زمينه ترسيم مرزهاي ساختگي از جمله برپايي اسرائيل را پذيرفتند. اين مهمترين نقطه ضعف رژيم هاي کنوني عرب بود که به پيدايش کياني به نام اسرائيل کمک کرد.
در اين ميان جريانات مردمي و احزاب سياسي مردمي همه اين نقشه ها و طرح هاي استعمارگرانه را نمي پذيرفتند. شعار وحدت و يکپارچگي امت عربي و شعار نافرماني از غرب و شعار مخالفت با وجود کيان غاصب صهيونيستي در فلسطين را سردادند. رژيم هاي عرب شجاعت پذيرش علني کيان غاصب را نداشتند، ولي به طور محرمانه به ايجاد اين کيان کمک مي کردند. امروزه پوشيده نيست که رژيم پادشاهي اردن از سال 1948با رژيم صهيونيستي ارتباط داشته است. تماس هاي ملک حسين پادشاه پيشين اردن با گولدا مائير و موشه دايان از ذهن هيچ کس پوشيده نيست. اين تماس ها قبل از اعلام موجوديت اسرائيل نيز وجود داشته است. پادشاهان عربستان سعودي هم با صهيونيست ها تماس داشتند و در کنفرانس بين المللي که چند دهه پيش درپاريس برگزار شد اعلام کردند که درباره موجوديت اسرائيل در فلسطين موضع علني و آشکار اتخاذ نمي کنند.

در بررسي برخي متون تاريخي مربوط به دوران شهيد القسام به اين نتيجه رسيدم که سعودي ها به طور ضمني با طرح انگليس براي واگذاري فلسطين به يهود موافق بوده اند. در اين زمينه نظرتان چيست؟
 

اصولا سعودي ها با اين طرح مخالفتي نداشتند . هرگز نمي توانستند مخالفت کنند. در آرشيو وزارت خارجه انگليس سند مشهوري وجود دارد و حاکي از آن است که هنگامي که انگليسي ها عبدالعزيز آل سعود بنيانگذار پادشاهي سعودي راسلطان حجاز خطاب کردند. او با خنده به آنان گفت :« شما بوديد که مرا سلطان ناميده ايد».هنگامي که نظر اين سلطان را درباره فلسطين جويا
مي شوند، به آنان مي گويد حال که شما مرا سلطان حجاز انتخاب کرده ايد چرا از من نظرخواهي مي کنيد؟عبدالعزيز با اين پاسخ مي خواست به انگليسي ها بگويد شما که نقشه جغرافياي سياسي منطقه را ترسيم کرده ايد، چرا با من مشورت مي کنيد؟ اين يک نوع موافقت ضمني سعودي ها با واگذاري فلسطين به يهوديان از سوي انگليس بود. اين نشان مي دهد که اگر ملک عبدالعزيز با خواست انگليسي ها مخالفت مي کرد او را از سلطنت عزل مي کردند.
خطرناکترين رويدادي که جهان عرب پس از فروپاشي دولت عثماني گرفتار آن شد، تقارن پيدايش کيان هاي سياسي ساختگي در جهان عرب با اجراي توطئه واگذاري سرزمين فلسطين به يهوديان بود. به تعبيري گوياتر، زماني که رژيم هاي دست نشانده عرب توسط انگليسي ها و فرانسوي ها به وجود آمدند، نخستين گام تأسيس کيان غاصب در فلسطين نيز برداشته شد. زمينه سازي براي پايه گذاري اين رژيم هاي دست نشانده در دهه دوم قرن بيستم آغاز گرديد و مرحله بهره برداري از اين رژيم ها در دهه چهارم همان قرن بود. اسرائيل هم در همين دهه موجوديت خود را اعلام کرد. استقلال لبنان هم در سال 1943اعلام شد.

به نظر شما رژيم هاي کنوني در جهان عرب در ادامه همان رژيم هاي گذشته هستند ؟
 

رژيم هاي کنوني جهان عرب هرگز توان خروج از معادلات و محاسبات غرب را ندارند. اين رژيم ها در ادامه همان رژيم هاي پيشين هستند. هر اندازه ادعا کنند که مستقل و آزاد هستند، ولي عملکردشان در سال هاي گذشته ثابت کرده که همچنان اسير معادلات استعمار قديم هستند . اکنون استعمار قديم تنها نيست. آمريکا نيز به آن پيوسته است . امروزه آمريکا رژيم هاي عرب را سرزنش مي کند که براي چه از انگليس و فرانسه دنباله روي مي کنيد؟ اين دو کشور ضعيف و فرسوده شده اند. مشکل اصلي اين است که آمريکا وارث استعمار قديم شده و زمام امور دولت هاي منطقه را به دست گرفته است. انورالسادات رئيس جمهوري پيشين مصر بجاي اينکه بگويد از استعمارگران انگليسي و فرانسوي دنباله روي مي کند، مي گفت که امروزه 99درصد پرونده هاي خاورميانه در دست آمريکاست. اين سخن نشان مي دهد که رئيس بزرگترين کشور عربي تسليم اراده آمريکا شده است. آمريکا را بازيگر اصلي سياست هاي خاورميانه معرفي مي کرد، و اکنون دولت هاي اردن و عربستان سعودي هم اينگونه فکر مي کنند.

در جنگ هاي گذشته که رژيم صهيونيستي بر ارتش هاي عرب چيره مي شد، خشم و اعتراض توده هاي عرب نيز برانگيخته مي شد. به نظر شما هدف کودتاهايي که پس از جنگ ژوئن سال 1967در برخي کشورهاي عرب روي داد، فرونشاندن خشم ملت هاي عرب بود است؟
 

هدف اين کودتاها به فرونشاندن خشم و اعتراض عمومي محدود نبوده است . کودتاچيان وظايف ديگري هم برعهده داشتند. کودتاچيان براي اينکه مزدوري شان و دنباله روي شان از غرب را آشکار نکنند، شعارهاي انقلابي مطرح مي کردند تا به وسيله آن شعارها مانند مورفين توده هاي مردم را بي حس کنند. به طور مثال امروزه ثابت شده که کودتاي حسني الزعيم، رئيس جمهوري پيشين سوريه توسط سازمان سيا برنامه ريزي و به مورد اجرا گذاشته شده بود. هدف اصلي آن کودتا امضاي موافقتنامه آتش بس ميان سوريه و اسرائيل بود. زيرا پيش از اين کودتا، موافقتنامه آتش بس ميان طرفين وجود نداشت.
يکي ديگر از وظايف اين کودتا موافقت با احداث خط لوله انتقال نفت عراق به درياي مديترانه بود(خط تاپلاين). حسني الزعيم براي اجراي مأموريت هاي محوله چه شعارهاي انقلابي که سرنداد؟ حسني الزعيم به محض پيروزي اين کودتا، رژيم پيشين را لعن و نفرين کرد و او را باعث از دست رفتن فلسطين عنوان کرد. او شعارهاي انقلابي را سرپوشي براي اجراي سياست هاي مزدورانه اش قرار داده بود. چند ماه از پيروزي کودتا نگذشته بود که انتوان سعاده رئيس حزب سوري قومي اجتماعي را اعدام کرد. زيرا سعاده يک حرکت انقلابي گسترده اي را در خاورميانه بر ضد انگليسي ها و فرانسوي ها آغاز کرده بود. کوتاهاي زيادي در جهان عرب روي داد که کودتاچيان مزدور غرب بودند، ولي شعارهاي انقلابي مطرح مي کردند. کودتاچيان وظايف سرّي داشتند. ولي امروزه توده هاي عرب به درجه بالاي آگاهي رسيده اند و شعارهاي دروغين رژيم هاي عرب را شناخته اند. از اين پس به اين رژيم ها اجازه نمي دهند توطئه شان را به سادگي پياده کنند. ملاک اين نيست که اين رژيم ها فرياد بکشند که ملي گرا هستند، و از آرمان فلسطين دفاع مي کنند. مهم اين است که در عمل ثابت کنند که مدافع آرمان فلسطين هستند . توده هاي مردم امروزه هر اندازه به جلو بتازند و راهکار مقاومت را ادامه دهند، ماهيت اين رژيم ها را بيشتر از گذشته رسوا مي کنند.
اين رژيم ها هم اکنون نمي توانند خود را پشت شعارهاي دروغين پنهان کنند. به همين دليل به ستيز بر ضد نيروهاي انقلابي و مقاومت برخاسته اند. به طور مثال رژيم مصر از يکسال پيش مردم غزه را محاصره کرده است. با نيروهاي مقاومت مي جنگد. قصد دارد ديوار آهنين در مرز غزه احداث کند . رژيم اردن نيز با امضاي قراردادهاي امنيتي با اسرائيل، مرزهاي خود را در برابر نفوذ نيروهاي مقاومت به فلسطين اشغالي محکم بسته است و از امنيت صهيونيست ها پاسداري مي کند.بنابراين اگر ملت هاي عرب خاموش بودند و به شنيدن شعار اکتفا مي کردند، رژيم هاي حاکم تا ملت ها ظرفيت داشته باشند، شعارهاي رنگارنگ به خورد مردم مي دادند. اين رژيم ها در مراحل گذشته جار و جنجال براه مي انداختند که فلسطين بايد آزاد شود، ولي هيچ اقدام سازنده براي آزادي فلسطين به عمل نمي آوردند.
اکنون که ملت هاي عرب و مسلمان به سوي آزادي فلسطين گام برداشته اند، اين رژيم ها در برابر ملت ها جبهه گيري کرده اند. زيرا وظيفه دارند از فروپاشي اسرائيل جلوگيري کنند. من همواره در گفت و گوهاي تلويزيوني و مطبوعاتي به مردم مي گويم که از آشکار شدن خيانت رژيم هاي عرب شوکه نشويد. رسوايي رژيم هاي عرب طبيعي است. هر اندازه نيروهاي مقاومت مردمي در جبهه رويارويي با اسرائيل پيشروي کنند، رژيم هاي حاکم گستاخ تر مي شوند و سرکوب نيروهاي انقلابي را شدت مي بخشند. زيرا اين رژيم ها متعهد هستند از موجوديت اسرائيل دفاع کنند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55